معنی سینه راما

اصطلاحات سینمایی

سینه راما

سینه راما یکی ازپروسه های فیلمسازی پرده عریض است. درآغاز سه دوربین وسه پروژکتور به کار می رفت تا تصویری زیبا وباور پذیر ازموضوع مورد نظر ارائه شود. یک دوربین دروسط ودو دوربین نیز در دست راست ودست چپ قرار می گرفت. تصاویر ضبط شده به گونه ای تلفیق می شوند که تصور سه بعدی بودن را ایجاد میکند.این تکنیک به طور شاخص درفیلم « این است سینما» (1952)، ونیز « چطور غرب پیروز شد» (1962) مشهوداست.

فرهنگ فارسی هوشیار

سینه راما

فرانسوی فررخشار (اسم) طریقه ای که برای مجسم نشان دادن فلیم بکار می رود. در این طریقه پرده سینما بسیار عریضتر از حد معمولی است و دستگاه فلیم برداری دارای 3 عدسی است که امتداد آنها با یکدیگر زاویه ای 40 درجه می سازد و بدین ترتیب در آن واحد روی سه فلیم مختلف فلیم برداری می شود. در یالنهای سینه را ما نیز سه نورافکن (پرژکتور) با هم در آن واحد کارمیکنند: نورافکن سمت چپ تصویر سمت راست راروی پرده می اندازد و نور افکن سمت راست تصویرسمت چپ را و نورافکن وسطی تصویر مرکزی را منعکس می کند. بدین ترتیب فلیم بنظر بینندگان مجسم میاید.

فرهنگ عمید

سینه راما

فیلمی که در روی پردۀ مقعر با سه‌ پروژکتور از سه‌ سمت منعکس می‌شود و برجسته به نظر می‌آید به طوری‌که تماشاکنندگان خود را در میان صحنه‌های فیلم احساس می‌کنند،


سینه

استخوان‌بندی بالای شکم از گردن به پایین که در میان آن قلب و ریه‌ها قرار دارد،
[مجاز] پستان،
[مجاز] ریه،
[مجاز] بخش جلو هرچیز،
* سینه کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز]
پیش انداختن و به جلو راندن، در پشت سر کسی یا حیوانی قرار گرفتن و او را با فشار سینه به جلو راندن،
(مصدر لازم) بر زمین خوردن سنگ یا تیر یا چیز دیگر پس از پرتاب شدن و منحرف گشتن آن به سمت دیگر،
(مصدر لازم) فخر کردن، نازیدن،

حل جدول

سینه راما

سینمای سه‌بعدی


راما

خدای هندی


راما، رامایانا

اسطوره هندى


راما ، رامایانا

اسطوره هندى

لغت نامه دهخدا

راما

راما. (اِخ) در اساطیر هند، شخصی است که از تشخص و تجسم «ویشنو» معبود هندیان بوجود آمده است. او فرزند «داسارات » فرمانروای «اود» بوده و گویا با «ویسوا میترا» سفری برای مقابله با وحشیان کرده است. او «سیتا» را که از تجسم «لاکهمی » بوجود آمده بود با طرز سحرآمیزی بزنی اختیار کرد و بسوی سرزمین پدری خود روان شد. آنگاه که میبایست بجای پدر بر تخت نشیند، نامادری پیر او پسر خود «بهاراتا» را بر تخت سلطنت نشاند و از پسر درخواست که راما را بمدت 14 سال تبعید کند. بعد از مرگ «داسارات » با وجود کناره گیری بهاراتا از سلطنت، راما بر تخت فرمانروایی ننشست و بسیر و سیاحت پرداخت واز این رهگذر، شهرتی بسزا در زهد و مناعت نفس بدست آورد. او وقتی که بسراندیب مسافرت کرد حاکم سراندیب «راوانا» زن او «سیتا» را از دست او گرفت، راما برای رهایی زن خود با فرمانروای میمونها «سون » همدست شد و بدستیاری آنان «راوانا» را کشت و زن خویش را رهایی بخشید، آنگاه بسرزمین پدری خویش برگشت و بر تخت پادشاهی نشست و باجرای عدل و داد، و حق و حقیقت همت گماشت. در هندوستان منظومه ٔ مصور و بزرگ بنام «رامایانا» بزبان سنسکریت با شیوه ٔ شیوا و شاعرانه ای نوشته شده که حاوی شرح سفرهای راما در شبه قاره ٔ هند است و درحقیقت بمنزله ٔ شاهنامه یا زبور هندوان میباشد. این کتاب علاوه بر اینکه از کتب مقدس هندوهاست، یکی از بهترین نمونه های آثار ادب باستانی هند بشمار می آید و بواسطه ٔ داشتن مضامین بلند و دل انگیز به بیشتر زبانهای اروپا ترجمه شده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).


سینه

سینه. [ن َ / ن ِ] (اِ) معروف است و به عربی صدر گویندش. (برهان).صدر. (آنندراج). بر. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). صاف، لطیف، روشن، صبح و صبح پرور از صفات و آب شیر، آئینه ٔ بلور، پرنیان، یاسمن، یاسمن برگ، ترنج از تشبیهات اوست و در سینه ٔ عشاق با این کلمات بی کینه، بیداغ، بی چاک، چاک چاک و صدچاک، پرداغ، داغ خوار، تفسیده و گرم، افکار، مجروح، پرآبله، گداخته، غم پرور، غم فرسا، زار، پرداخته، لوح و صفحه نعت آرند. (آنندراج):
شدم پیر بدینسان و تو هم خود نه جوانی
مرا سینه پر اَنجوج و تو چون چفته کمانی.
رودکی (از لغت فرس اسدی ص 76).
بزد تیر بر سینه ٔ شیر نر
گذر کرد تیرش به پیکان و پر.
فردوسی.
امیر نیزه بگذارد و بر سینه ٔ وی زخمی زد استوار. (تاریخ بیهقی). در آن اضطراب لگدی چند بخایه و سینه ٔ وی رسید. (تاریخ بیهقی).
بفرش و اسب واستام و خزینه
چه افرازی چنین ای خواجه سینه.
ناصرخسرو.
چون حقه ٔ سینه برگشایم
جز نام تو در میان مبینام.
خاقانی.
زنان سمن سینه ٔ سیم ساق
بهر کار با او کنند اتفاق.
نظامی.
گنج نظامی که طلسم افکن است
سینه ٔ صافی و دل روشن است.
نظامی.
- سینه ٔ انجمن،صدر مجلس. (فرهنگ فارسی معین).
- سینه به سینه، نقل بدون واسطه، بدون نوشته و کتاب. شفاهاً. روبه رو. (یادداشت بخط مؤلف).
- سینه به سینه با کسی برخوردن، با او مصادف شدن.
- سینه به سینه رفتن یا رسیدن، رسیدن علم و آگاهی از نسلی به نسلی و طبقه ای به طبقه ای بزبان و شفاهی بی وساطت کتاب و کتابت. (یادداشت بخط مؤلف).
- سینه (را) صاف کردن، اخلاط سینه را خارج کردن.
- || سرفه کردن. (فرهنگ فارسی معین).
- سینه ٔکوه، نزدیک قله ٔ کوه. بالای دامنه. (یادداشت بخط مؤلف).
|| حافظه. ذهن. ضمیر. خاطر:
در سینه ٔ ما خیال قدت
طوبی است در آتش جهنم.
خاقانی.
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ
بقرآنی که تو در سینه داری.
حافظ.
چو حافظ گنج او در سینه دارم
اگرچه مدعی بیند حقیرم.
حافظ.
|| پستان زنان را نیز گویند مطلقاً خواه پستان انسان وخواه پستان حیوانات دیگر باشد از نر و ماده (کذا). (برهان). به معنی پستان مجاز است. (آنندراج). || طعنه. سرزنش. نکوهش. (برهان). سرزنش. طعنه. ملامت. دشنام، همچو طنز. (ناظم الاطباء).

نام های ایرانی

راما

پسرانه، یکی از تجلیات وشنو در اساطیر هندی

تعبیر خواب

سینه

اگر بیند بر سینه او موی رسته بود، دلیل که وام دار شود. اگر بیند موی از سینه بسترد، دلیل که وام بگذارد، اگر بیند سینه او گرفته بود. چنانکه حرف زدن نتوانست، دلیل که کار دین بر وی بسته شود. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی

دیدن سینه به خواب، دلیل بر شریعت باشد. اگر در خواب بیند که سینه او فراخ شد، دلیل که کارهای او ساخته شود. اگر بیند سینه او تنگ شد، دلیل که در دینش خلل افتد. اگر بیند بر سینه او خطی سبز نوشته بود، دلیل که حق تعالی با وی کرامت کند. اگر خط سیاه بیند، دلیل که بی شهامت از دنیا برود. - محمد بن سیرین

دیدن سینه به خواب بر هفت وجه است. اول: علم. دوم: سخاوت. سوم: ایمان. چهارم: کفر. پنجم: حکمت. ششم: مرگ. هفتم: بُخل. - امام جعفر صادق علیه السلام

سخن بزرگان

راما کرشنا

آنچه مغز و قلب را از آلودگی پاک می کند، دانش است.

معادل ابجد

سینه راما

367

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری